شهیدان روشنایی
حرف ما برق و روشنایی نیست، حرف ما حق عادلانه ی ماست
اینکه توتاپ و هر چه می گفتیم، مطمئن شو فقط بهانه ی ماست
حق آب و گلی که از این خاک، بعد تکرار سالها سختی
می زدم با وجود خود فریاد، به خدا این وطن که خانه ی ماست
ولی افسوس گوش تان کر بود، فکر کردی که ظلم پابرجاست
خون ما را گمان کنم دیدی، به خدا خون ما نشانه ی ماست
ظلم تان را به خاک می مالم، من سرم را سپرده ام بر مرگ
لرزشی در میان اندامم ، کل دنیا پر از ترانه ی ماست
گریه بر خونشان نخواهم کرد، راهشان را ادامه خواهم داد
من خودم جنس آتشم این مرگ، شعله ی آتش و زبانه ی ماست
راهشان را فقط ادامه دهید ، حق مان را به زور می گیریم
بغض هایی که در گلو خون شد، هیبت شعر عاشقانه ی ماست
من درختی ستبر خواهم شد، شاخه های مرا اگر چیدی
بین راه تو سبز خواهد شد، شاخه ها هم همان جوانه ی ماست
علی رضا رحمانی
نظرات شما عزیزان: